حال نمی ده
هی این روزها اومدم بنویسم و خیلی هم نوشتما اما تموم نمی شد نوشته هام... یعنی احساس می کردم با نوشتن آروم نشدم.... نگفته بودم؟ نوشتن آرومم می کنه اما اینبار نه، آروم نمی شدم....
اما الان آرومم به اندازه تموم دلتنگیهایی که این روزها از همسری داشتم... هیچ مشکلی نداشتما اما دلم ازش گرفته بود... خسته بودم ولی امروز خستگیم از بین رفت .... چقد دلتنگش بودم... شمام امتحان کنین بدون نگرانی از هیچی داد بزنین بزارین آروم شین،شاید این دادها به طرف مقابلتون بفهمونه که شماواقعا زیر فشارین... اگه دیدین هنوزم نفهمیده بدونین براش مهم نیستین چون اگه مهم بودین از این چیزی که اذیتتون میکرده ناراحت می شد و حتما یه کاری می کرد... در اون صورت هم راههای دیگه ای واسه آروم کردن خودتون پیدا کنین، در هیچ صورتییییییییییییی نزارین اذیت شین که مفت باختین.به نظر من که هیچی از خود آدم مهمتر وجود نداره ... ما زنای ایرونی باید برای خودمون ارزش قائل باشیم وگرنه همه منتظرن که بهت بی محلی کنن، حالا مبادا که شما از عزت نفس بالایی برخوردار باشین و نخواسته باشین به بقیه بفهمونین که اون چیزی که تو فکر شما می گذره از مخیله جد اندر جد طرف مقابل هم نگذشته اون موقع است که می تونن تا مرحله تخریبت هم پیش برن.نمی دونم راه درست کدومه از خود باوری یا خاکی بودن یا حد وسط این دو تا.... این از من به شما نصیحت ...این دوره زمونه خیلی خوب بودنم خوب نیست.
جالبه من هیچی نمی دونم و خیلی خیلیها هم اومدن و چرندیات منو خوندن ولی این سوالای منو هیچکی جواب نمی ده. نه... وبلاگ نوشتن هم زیاد حال نمی ده....